امشب بعد از ۴ ماه اومدم برات بنویسم. تو این ۴ ماه اتفاقات عجیبی افتاد خیلی عجیب درست دو ماه پیش بود که داشتیم تو سر و کله ی هم میزدیم بیشترش هم من بودم چون از بلاتکلیفی خسته بودم.از اینکه نمیدونستم قراره چی بشه پریشون بودم.توام کم فشاری روت نبود ولی نمیتونستی کاری کنی نمیدونم چیشد که یهو تیرماه تصمیم جدی گرفتی و همه ی سختی‌های راه رو به جون ی و قدم تو این راه گذاشتی اما بخاطر همه ی مرد بودنات ازت ممنونم . منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پاتوق رایانه ای کسب بیت کوین رایگان سپهبد شهید قاسم سلیمانی روش تحلیل سیاسی Heyvatech میهن کلش حسابداران خبره آذربایجان