به نام خدا از دم صبح کمی احساس کسالت کردم ولی عارضه دیگری نداشتم و کمی آب نمک در گلو گرفتم وخوابیدم شکر خدا بهبود نسبتاً حاصل شد- دم ظهر که در حال استراحت بودم آرمان هم که بیمار ومدرسه نمیرود بیدارم کرد وگفت فرش ها را برای شستشو به قالی شویی داده اند وآورده اند وکارت بده تا تسویه کنم؛ واقعاً چه باید میکردم کمی عصبی شدم که پیش از آن هیچ هماهنگی ای با من یا اطلاعی نداده اند؛ به صرافت افتادم اذیت کنم وبگویم چون با من هماهنگ نشده پولی نمیدهم اما بخاطرِ آرمان منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مد جديد | مدل لباس مجلسي , مدل مانتو ايراني , مدل لباس عروس تولید کننده درب و پنجره های دوجداره و سه جداره آلومینیوم و upvc وبلاگ تخصصی ایزوگام دلیجان تهران کره سریال | عکس,سریال,فیلم,بیوگرافی همه چی موجوده زوم مگ پاپیک|داستان|داستان کوتاه|ضرب المثل|سخن بزرگان|شعر طنز