چاره ای نبود باید از هم دور می شدیم
هر چند هر دو می گفتیم این جدایی موقتی ست ولی دروغ چرا ترس دائمی شدنش همراهمان بود. 
روز آخر مثل همیشه کنار ساحل روی سنگ های بزرگ نشسته بودیم و به دریا نگاه می کردیم
دست هایش را گرفتم و گفتم این روزها می گذرد روزهای خوب بر می گردد
نمی گذارم دوری را حس کنی
خندید و گفت : دوری که مرگ نیست معلوم است که از هم جدا نمی شویم تازه از قدیم گفته اند دوری و دوستی،این دوری باعث می شود بیشتر قدر هم را بدانیم. 
خندیدیم و دلمان آرام شد
وقتی از آن شهر رفتم سعی کردیم همه چیز مثل قبل بماند.
بگو بخندمان سر جایش بود
چه فرقی داشت به جای اینکه همدیگر را ببینیم، صدای هم را فقط می شنیدیم
درد و دل هایمان سر جایش بود
چه فرقی داشت به جای کافه نشینی بهم پیام می دادیم
چه فرقی داشت که.
دروغ چرا فرق داشت
خیلی فرق داشت
بهانه گیری ها شروع شد
روز به روز همه چیز بدتر می شد
همه چیز سردتر می شد
ما که در دوست داشتنمان آتش بودیم
شده بودیم قطب جنوب
انگار با پاک کن افتاده باشند به جان دوست داشتنمان.
روز به روز کمرنگ تر می شد
آنقدر کمرنگ که دیگر ردی از آن نماند.
آن روزها به حرف های کنار ساحل فکر می کردم ولی این بار در ذهنم کسی تکرار می کرد :
" دوری دوستی نمی آورد
فراموشی می آورد.
دوری خود مرگ است
دوری دوستی نمی آورد
فراموشی می آورد  
دوری خود مرگ است
دوری دوستی."

 

پ ن : ‏من سينما هم ميرم آخر فيلم دلم ميخواد از بغل دستيم خداحافظى كنم، تو چطورى بعد اون همه دوست داشتن ها بدون خداحافظى رفتى؟

پ ن : میدونستی چقد دوستت داشتم و اهمیت ندادی لعنت بهت

 

پ ن : برای دومین بار یاسین و بردم حمام.خیلی خوب بود .

دوری ,آورد ,دوستی ,دوست ,فرقی ,فرقی داشت ,دوست داشتنمان ,استدوری دوستی ,بودچه فرقی ,جایش بودچه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مجله پزشکی تک چت | چت تک چاپ و بسته بندی sepi غغنوس