خیلی وقت پیش رفته بودیم پردیس منزل یکی ازاقوام.

اینجاپرهاپواین حیوان وفادارونجیب به یکیشون غذادادیم بدون هیچ حمله ای چیزی اومدخوردوبه پاس تشکر

بادستهای جلوی روی من بلندشدوبه پاس تشکردمشوهی ت میدادیک دستی روی صورتش کشیدم

ازاون به بعداین هاپوماشین مارومیشناسه وهروقت اونجامیریم اگرباشه دوان دوان چه بهش غذابدیم چه

ندیم میادپیشم واقعاکه حیوون توازادمهاقدرشناس تری والبته اسب هم حیوان نجیبیه وموقعه مرگ اشک

میریزه.واقعاکه خداچقدربزرگه که همچین موجوداتیروخلق کرده.زنده باد.دلم خیلی وقته برای اون هاپوتنگ

شده.یادش بخیر

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پرسش مهر 99-98 دانلود آهنگ شرکت فنی مهندسی ایمن سفیر تابان اروند ساحل غم دلنوشته ها یکم بیشتر بمون تدریس خصوصی زبان